سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گندمزار

اه ای گندمزار

زردی ساقه های زرینات

مرا

روان روان بالرزش موجهای پی در پی

در خود می برد

می پیچد درنگاهم

رقص نازک اندامان گندم

اهای

گندمزار گندمزار

رویش شقایقها

در میان ساقه هایت

گرمی احساس عشق است

گرمی رویش گرمی هوا

در رویای طلایی نور است

اه ای گندمزار

اهای گندمزار

تن دادهای به رقص باد

چه سترگ؟

می پذیری دست نوازشگر بادرا

برگیسوان طلایی گون ات

اه ای انوار طلایی

وقتی که برمی ایید

از پشت بلندای دماوند

می پاشد زری وار

گویی که می پوشانی

زر پیراهنی

برتن گندمزار


خانه

جامهدران برهنه پای

خانهی شیدایی من

 خانه اسراری من

نیست نی نیست زان خانه نی

خانه چومسرور شود

هرگه که توهست شوی

خانه اگر ببینمت

مشکل من دوا کنی

مشکل گشای این دلی

 هرنفسم نفس شود

هرنفسی که میزنم

سردرون انتویی

نفسنفسبه کوی تو

ببینمدرانجمع حور

چهرهیدلنوازتو

چهرهی تودلمگشود

قفلی کلیدها نگشود

گشوده شد دلمازاین

 خانه اگر ببینمت

دل بهحریم یاربود

جامهدران برهنهپای

راه تورا گرفتهام

بگشایدربرویمن

خاکبهسر

اشک به چشم وروی هو

امدهام به سوی تو

خانهاگر دواکنی

درددلم-هوی شود هایشود  

های شود هوی شود

عرصهی اسرار همه نور شود.


شعربانامحالاکهرفت

حلا که رفت

حالا اگر امروز بود امروز نیست - فردا چه شد؟

فردا اگر خواه امدش

 امروز بودوقتی که رفت

 فردا برایم خواهش و بودن شدن

 بودن شدن خواهد شدن هستی شدن

 فردابیاید زندگی است

 امد ولی قلبم شکست

 ابرم گرفت کوهم درید

 خونم بریخت اما دلم بازم برایش تنگ شد .